سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چون دنیا به کسى روى آرد ، نیکوییهاى دیگران را بدو به عاریت سپارد ، و چون بدو پشت نماید ، خوبیهاى او را برباید . [نهج البلاغه]

خورموجی ها

خانه

پارسی بلاگ

مدیریت

پست الکترونیک

شناسنامه


12:41 عصر یکشنبه 85/11/15

چندی بود که ساکت نشسته بودم

نویسنده: امین حیدری

چندی بود که ساکت نشسته بودم و به جستجو

      می پرداختــم تا راهی به سوی زنــدگی بیابم .

ولی افسـوس که همواره  پرنده شوم نا امیدی

      در آسمـان  زندگـیم  پرواز می کـرد که مـبادا

راه را گــم کنم . عشــق را لطــافت  زنـــدگی

      می دانستم و وقتی آن را ازدسـت دادم زندگی

برایم مانند گــوری آرام و خــاموش شده بود .

      به آسمـــان می نـــگرم و می گویــم ،خدایـــا :

چرا مرا خـلق کردی که این همه رنج کشــم .

      مگر گناه من چه بوده است؟  که باید زنـدگی

رنجــم دهـــد. چرا بــه کمــکم نمی شــتـابی؟

      مگر من بــنده تو نیــستم؟ چرا در ایـــن دنــیا

کــسی را برایم نفرســتادی تا مـرا به خــاطر

      خودم دوسـت داشـته باشـد. خدایا غم فروشی

دوره گرد شده ام و با شادی بیگانه.تنهایی را

      دوست داشتم و از دنیا و زندگـی گریزان شده

بودم. احساس می کردم که مرداب عظیم درد

      و رنج شـده ام و ابرهــای سیاه آســمان به من

می خندیدند.همچون معبود ناکامیها شده بودم و

      ارمغان آورنده نا امیدی و دیگر آن همه شادی

دوران کودکی را در خود احساس نمی کـردم

      ومانند دیوانه ای شده بودم که به زنجیر کشیده

باشند و مانند مرغکی اسیر در تنهایی و جدایـی

     بودم و باده خوشـبختی ام بر خاک ریـختــه بود

وعشق ناشکوفایم هراسان ازآغوشم گریخته بود.

                اما ناگهان ورق برگشت...

      یک روز نام تو را شنـیدم و هـمان دم نفسـم در ســـینه

حبس شد.  در آن هنــگام بود که هستی من بـا تـــو در

      آمیخت . راســتـی آیا تـو از این اعـجاز خبر داشـــتی؟

که من بی آن که تو را شناخته بـاشم با شـنیدن نـام تو،

      دانستم که محبوب خویش را یافته ام. با شنیدن نخستین

کلمات تو، این گمان بر من گذشـت که تو زندگـی مرا

      چـون شمـعی در تاریـکی شـب فروغ جـــاودانـــه ای

بخـشیدی.  وقتـی که برای اولــین بار صــدای تــو را

      شــنیدم  رنــگ از رخــم پــریـد و بی اختــیار دیده بر

زمیــن افــکندم ، و آن هنــگام بــــود که دلـــهای مــا

      با نگاهی خاموش از همدیگر سلام عشق را

ربودند. من نام تو را در نگــاه تو خوانــدم

  و بی آنکه از خودم چیزی پرسیده باشم به خویش پاسخ گفتم که

               آری اوست ، تندیس امید و رویایی من، آری اوست...


نظر شما ()



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

پرسپولیس پر افتخار ترین تیم ایران
[عناوین آرشیوشده]


[ خانه :: پارسی بلاگ :: مدیریت:: پست الکترونیک :: شناسنامه]

تعداد بازدید:47463

امروز:36

دیروز :4

 RSS 

پیوندهای روزانه
بهترین نرم افزارها وبازی هابرای دانلود [40]
مشاهده ودانلودگل های تاپ فوتبال [102]
جدیدترین آهنگ ها [65]
[آرشیو(3)]

درباره خودم

خورموجی ها

امین حیدری
من عاشق عشقم و داریوش و پرسپولیس هستم

لوگوی خودم

خورموجی ها

لینک دوستان

همه چی داره
عکس های جام جهانی
عشق داریوش
هک و امنیت

لوگوی دوستان













فهرست موضوعی یادداشت ها

گالری تصاویر[32] .

آرشیو

موبایل 1
ترفند
فال
عشقولانه
سرگرمی
ترفندهای گوشیهای نوکیا
اینترنت
فال خواب
زهراامیرابراهیمی
راهکارهای ابرازعشق
آیا میدانید
سرعت اینترنت اکسپلورر تا چندین برابر افزایش دهید
اسامی کامل برندگان اسکار
آلوده‌ترین نقطه تهران
اسامی زوج های هنرمند ایرانی
رنگ شما چیه؟
ورزش
عکس
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386

اشتراک

 

وضعیت من در یاهو

یــــاهـو